همیشه گورستانی در قلبت برای خاک سپاری خطای دوستانت بساز (کوروش کبیر)
کلاغها گرچه سیاهند و اوازشان خوش نیست
اما انقدر باوفایند که شاخه های خشک درختان را در فصل سرد زمستان تنها نمی گذارند
برای چشمهایم نماز باران بخوان بغض کرده ابریت ابریست اما نمی بارد
چه خوش خیال است فاصله رو می گویم به خیالش تو را از من دور کرده
نمی داند تو جایت امن است اینجا میان دلم
عشق من خنده تو فکر من چهره تو امید من نگاه تو جون من فدای تو
چشمانت را قاضی کن دلت را دادگاه قلبت را زندان و زبانت را راهیان منصفه قرار ده
و مرا به جرم دوست داشتن تا ابد به زندان قلبت محکوم کن
اشک زمانی زیباست که برای عشق باشد عشق زمانی زیباست که برای تو باشد
و تو زمانی زیبایی که برای من باشی
گاه نمی دانم چه پیامی را بهانه کنم تا از حال انکه دلم با اوست اگاه شود
این بار دلتنگی را بهانه کردم فردا را چه کنم
سکوت سرد فاصله ها تنم را می لرزاند به یاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم