نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم
بیادیار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره ورسم سفر بر اندازم
من از دیار حبیم نه از بلاد غریب
میهمنا به رفیقان خود رسان بازم
......
امشب صدای درونم این شعر حافظ را ندا میدهد.
دلم برا ی حال و هوای جوشن کبیر های دانشگاه اراک تنگ شده است.
دلم برا ی گریستن های غریبانه تنگ شده است.
غریب فقط حال غریب رامی فهمد.
و تنهایی ذکر گفتن ، تنها راه رسیدن به این خلوت عاشقانه با معبود است.